کد مطلب:140013 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:181

بند 02




كشتی شكست خورده ی طوفان كربلا

در خاك و خون طپیده به میدان كربلا



گر چشم روزگار بر او زار می گریست

خون می گذشت از سر ایوان كربلا






نگرفت دست دهر گلابی بغیر اشك

زان گل كه شد شكفته به بستان كربلا



از آب هم مضایقه كردند كوفیان

خوش داشتند حرمت مهمان كربلا






بودند دیو و دد همه سیراب و میمكید

خاتم ز قحط آب سلیمان كربلا



زان تشنگان هنوز بعیوق میرسد

فریاد العطش ز بیابان كربلا






آه از دمی كه لشكر اعدا نكرد شرم

كردند رو بخیمه سلطان كربلا



آندم فلك بر آتش غیرت سپند شد

كز خوف خصم در حرم افغان بلند شد